انگورخوردن دو تا زنبور
کنار گل تو باغچه
نشستن دوتا زنبور
یه مهمونی گرفتن
با یک دونه انگور
خانم و اقا مورچه
رد می شدن از اونجا
زنبورای مهربون
صدا زدن بفرما
شاپرک و کفشدوزک
می پریدن رو گلها
زنبورای مهربون
صدا زدن بفرما
کنار باغچه حالا
زیاد شدن مهمونا
مورچه ها و کفشدوزک
شاپرک و زنبورا
یه مهمونی گنده
دادن اون دوتا زنبور
منم بردن براشون
دوتا خوشه انگور